توضیحی کوتاه از کتاب بی همگان …
نویسنده: سپیده علی نژاد
تولید کننده: انتشارات بابان آرت
یک نویسنده مادرزاد نویسنده به این دنیا قدم خواهد گذاشت!
تا به خواست خداوند با قلم خود دنیایی دیگر خلق کند، دنیایی غرق در زیبایی و مهربانی، غرق در عشق و محبت راستی!
دنیایی که دروغ و دورویی در آن جایی ندارد. انسانها با یکدیگر مهربان هستند و دست همنوع خود را میگیرند و از پیشرفت یکدیگر خوشحال میشوند!
و عاشق به معشوق خود خواهد رسید، کاش دنیای کتابها حداقل با دنیای واقعی ما انسانها ما فرق داشت.
– سلامم.
من اومدم!
کسی خونه نیست؟!
مامان!
صمد!
جوابی نشنیدم.
نه تلویزیون طبق معمول روشن بود و نه بویی از غذاهای خوشمزهی مامان به مشامم میرسید.
کلیدهایم را گذاشتم روی جا کفشی و به اتاقم رفتم و لباسهایم را عوض کردم.
با خودم گفتم: یعنی مامان کجا میتواند رفته باشد؟! ( کتاب تولید شده در انتشارات بابان آرت )
همچنان که در این فکر به سر میبردم، به آشپزخانه رفتم و دَرِ یخچال را باز کردم و بطری آب را برداشتم.
ناگهان چشمم به لیموهای سبز و خوش رنگی افتاد، که عمو بهادر از باغشان برایمان آورده بود.
عمو بهادر، عموی باباست که بعد از مرگ بابا حسابی زحمتِ ما را میکشد و همه جوره هم خودش و هم زنش؛ زن عمو ساغر، به ما لطف دارند.
آنها، دو دختر دارند. زمانی که من خیلی کوچک بودم، از ایران مهاجرت کردند و هر کدام زندگی مستقل خود را دارند. ازدواج کردند و صاحب بچه شدند. تنها یک بار برای دیدن پدر و مادرشان به ایران آمدند.
اسم دختر بزرگشان ماهَک و اسم دختر کوچکشان مَهرو است.
دو تا لیمو برداشتم و با چاقو قاچ کردم و آب لیموها را در لیوان چکاندم و هستههای ریزش را جدا کردم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.